عربی2


درس اول :

پروردگارا، سينه ام را برايم فراخ كن (بگشاي ) و كارم را برايم آسان گردان و گره از زبانم باز كن تا سخنم را بفهمند. خدايا مرا از تاريكي هاي پندار خارج كن و مرا با نور فهم گرامي بدار. خدايا درهاي رحمتت را برما بگشاي. و گنجينه هاي دانش هايت را برما باز كن. پروردگارا پروردگارا آسان بگير و سخت نگير. خدايا قلبم را شاد كن. خدايا راه آساني را به سوي محبتت به من نشان بده. خدايا براي شيطان راهي بر عقل من قرار نده. و راهنمايي براي باطل بر كار من قرار نده. خدايا بندگي ات را به ما الهام كن و گناه به درگاهت را از ما دور كن. [ اميد ما] به رحمتت است اي مهربان ترين مهربانان.

ترجمه درس دوم

در خدمت فقيران هوا گرم است و مردم در خانه هايشان هستند علي (ع) به سوي بازار خارج شد. اكنون خارج نشو. خورشيد سوزان است. نه شايد نيازمندي كمك بخواهد. و در راه: سنگين است سنگين است. ولي چاره اي نيست .كودكان . گرسنگي. تشنگي چه كار كنم؟! علي (ع) به او نگاه كرد! سپس آمد و مشك را از او گرفت و به خانه اش برد. و از حال او پرسيد: علي بن ابي طالب همسرم را به مرزها فرستاد . و بعد از چند روز خبر وفات او را شنيديم. و كودكان يتيمي دارم و چيزي ندارم. و نياز مرا به خدمت مردم واداشته است. علـي (ع) غمگين به دار الحكومه رفت و زنبيلـي را كه در آن غذا بود برداشت. پس برگشت و در زد. چه كسي در مي زند؟ من همان بنده اي هستم كه مشك را همراه تو برداشت . در را باز كن براي بچّه ها چيزي همراهم است. خدا از تو راضي باشد و ميان من و علي بن ابي طالب داوري كند. پس علي (ع) وارد شد و گفت: من به دست آوردن ثواب را دوست دارم. پس يكي از اين دو كار را انتخاب كن: تهيه كردن نان يا بازي كردن با بچّه ها را. من از تو در تهيه نان تواناتر هستم. پس تو با بچه ها بازي كن. پس علي (ع) از ميان آنان به سوي دو كودك كوچك رفت و نان در دهان آن دو گذاشت در حالي كه به هر يك از آن دو مي گفت: اي پسركم! علي ابن ابي طالب را در آنچه بر شما گذشت حلال كن. و بعد از ساعتي. برادرم تنور را روشن كن . خدايا خير و ثوابت را بر اين مرد فرو بريز . ولي . علي بن ابي طالب .چگونه . ؟! او به حال محرومان نگاه نمي كند . ما محروم هستيم ولي او . ! پس علي (ع) اقدام به روشن كردن آن نمود. سپس وقتي آن را روشن كرد: اي علي بچش. اين سزاي كسي است كه درماندگان ويتيمان رافراموش كرده است در اين هنگام زني آمد و خليفه ي مسلمانان را ديد و تعجب كرد. واي بر تو . آيا مي داني او كيست؟ او امير المؤمنين است. واي بر من . چه كار كنم؟ پس به سوي او رفت در حالي كه معذرت مي خواست. شرمم باد . شرمم باد . ببخشيد . معذرت . اي امير المؤمنين . ببخشيد . نه . نه بلكه من از تو شرمم باد به خاطر اينكه در كار تو كوتاهي كرده ام .

درس سوم

كتاب زندگي علم و دين دو بال براي انسان هستند كه جز با آن دو نمي تواند پرواز كند و امّت اسلامي امّتي حركت كننده به سوي كمال و رشد است و به اين دو بال نيازمند است. و اسلام از هنگام ظهورش مسلمانان را به فكر كردن ويادگيري تشويق كرده است. و اينك بعضي از اين آيه ها : 1- اصل جهان: كه آسمان ها و زمين بسته بودند و آن دو را باز كرديم. اصل جهان راز پيچيده اي است و اين آيه به جهانيان درباره حقيقت اين امر در خلال سخناني مختصر و مفيد خبر مي دهد: " آسمان ها و زمين به هم پيوسته بودند سپس خداوند آن دو را از هم جدا كرد." محقّقان در علم اختر شناسي در قرن بيستم به نظريّه اي رسيده اند كه خلاصه اش اين است كه مادّه ي نخستينِ جهان جامد بود. سپس انفجار شديدي روي داد و اجزاي آن مادّه جدا شد و آسمان ها و زمين تشكيل شد. 2- خورشيد و ماه و ماه را در آن ها (در آسمان ها ) نور و خورشيد را چراغ قرار داد. كلمه ي " چراغ" چيزي را بيان مي كند كه داراي نور است و از خودش گرما دارد و كلمه ي "نور" نور محض را بيان مي كند كه گرمايي در آن نيست. و آيه مي گويد: ماه نوري را مي فرستد كه گرمايي ندارد و از منبعي غير خودش است. امّا خورشيد خود به خود فروزان است و منبع نور و گرماست. و انسان حقيقت ماه را نشناخت جز در قرن بيستم و بعد از فرود آمدن اولين انسان بر سطح آن و كشف اينكه آن تنها سيّاره اي سرد و خاموش است كه هيچ اثري از آب و زندگي در آن نيست و نور خورشيد را منعكس مي كند. 3- چرخش زمين و كوهها را مي بيني. آن ها را جامد مي پنداري در حالي كه همچون ابر حركت مي كنند. اگر به كوهها نگاه كني آن ها ثابت مي پنداري ولي حقيقت غير اين است. كوه ها همان طور كه ابر حركت مي كند در برابر تو در حركتندو علّت آن چرخش و حركت زميني است. حركت زمين در عصر ما بر كسي مخفي نيست ولي تا قرن هاي اخير بر انسان نا معلوم بود و داستان گاليله در اين زمينه مشهور است. اين پاره اي اشاره هاي علمي در قرآن كريم بود كه علم تا به حال حقيقت آن را كشف كرده است. و مي دانيم كه اشاره هاي علمي در آيه ها ي قرآن كريم فـي نفسه هدف نيست بلكه آيه هايي است كه راست بودنِ ادّعاي نازل شدنِ قرآن را از جانب خداوند تبارك و تعالي ( نام او پر بركت و بلند بادا) براي ما ثابت مي كند. به راستي كه در آن آيه هايي وجود دارد براي قومي كه مي انديشند.

درس چهارم

از ذكر ترانه هاي بي معني و مفهوم و لهو و لعب دوري كن. و سخن حق را بازگو و از بيهوده گويان دوري كن. و تقواي خدا پيشه كن زيرا تقواي خدا به قلب انساني نزديك نشد مگر اينكه به آن برسد. كسي كه راهزني مي كند قهرمان نيست،قهرمان كسي است كه تقواي خدا پيشه كند. كجايند نمرود و كنعان و آنكه مالك زمين شد و مقام داد و بركنار كرد؟ علم را طلب كن و تنبلي نكن زيرا چه دور است خير و بركت بر تنبل ها ! و خواب را ترك كن و [علم را ] به دست آور زيرا كسي كه خواسته را بشناسد، آنچه را بخشش كند خوار و كوچك شمارد. در افزايش علم، به خاك افكندنِ دشمنان وجود دارد و زيباييِ علم، اصلاح عمل است. هرگز نگو: اصل و نسب من . اصل جوانمرد چيزي است كه خودش آن را به دست آورده است. ارزش انسان به چيزي است كه آن را به نيكي انجام داده . خواه آن را زياد انجام داده باشد يا كم. آرزوها را در دنيا كم كن تا رستگار شوي. زيرا كه نشانه ي عقل، كوتاه كردنِ آرزوست.

درس پنجم

آهو و ماه من شكارچي هستم. براي شكار حيوانات كمياب به مناطق مختلف سفر مي كنم. در يكي از اين سفرها هفته ي كاملـي را در يكي از جزاير استوايي گذراندم. آثار آهويي داراي شاخ هاي زيبا را جست و جو كردم كه در اين منطقه زندگي مي كرد. در اين شكار يكي از ساكنان جزيره به من كمك كرد او به راه هاي جنگل هايش آگاه بود. وقتي خورشيد غروب كرد زير درختي مشرف به تپّه اي شني نشستيم. اشعه ي نقره اي ماه ظاهر شد و منظره ي زيبايي شد كه قلب ها را شيفته مي كرد. (مي فريفت) در اين هنگام آهويي را ديدم كه به آرامي روي شن راه مي رفت تا اينكه به قلّه ي يكي از تپّه ها رسيد و نشست. نگاه كن نگاه كن اين همان آهويي است كه در طول روز دنبال آن گشتم. به شاخ هاي زيباي گرانبهايش نگاه كن كه مانند نقره ي برّاق در نورماه ظاهر شد. آهو به وجود ما پي نبُرد. پس در نقطه اي ايستاد در حالـي كه با شگفتي به ماه مي نگريست پس سلاحم را درآوردم ولي دستم قبول نكرد . چگونه آهويي را مي كشي كه به زيبايي عشق مي ورزد همان طور كه تو به آن عشق مي ورزي؟! [آهو]محلّ امن خود را در ميان درختان براي ديدن ماه و مناجات با او ترك كرده است. سلاح را بر زمين نهادم و به دوستم گفتم: نه اين آهو را نمي كشم نظرت چيست؟! آفرين حق با توست اين حيواني با احساس است كه به زيبايي عشق مي ورزد.

داستان نویسنده بزرگ بسیارجالب به نام خوش اقبال

سری جدیدترین داستان دودوست با ترجمه فارسی

داستان های کوتاه جدید

جملات کوتاه جدید انگلیسی با معنی

ترجمه درس عربی دوم دبیرستان

ضرب المثل های انگلیسی

كه ,مي ,كن ,ها ,اي ,كند ,است كه ,است و ,كن و ,را به ,مي كند

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انجام پروژه های آموس لیزرل amos-Lisrel poonehshokuh frektalythonar مجتمع آموزشی و پرورشی عطــار حمایت از کالاهای ایرانی اخبار سئو ایران و جهان behkhazai وبلاگ شخصی لیلا علی بیگی gjmgjm gersa